گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ترجمه کتاب نفیس (القطره)
جلد اول
خاتمه کتاب




ص: 882
ص: 883
مؤلّف رحمه الله گوید: آنچه در این کتاب از مناقب اهل بیت علیهم السلام ذکر کردیم که عقل ها را حیران و سرگشته می
سازد و آن قطره اي است نسبت به آنچه ذکر نکردیم و آن بزرگواران از آنها برخوردارند همگی از منبع فیض الهی سرچشمه
گرفته و تراوش نموده است و سزاوار است که ما آن را دلیل بر عظمت خداوند که خالق آن ذوات مقدّسه است بدانیم .
شاعر فارسی زبان گفته است:
حسن یوسف کس در این عالم ندید
حسن آن دارد که یوسف آفرید
و ما حق نداریم گستاخی کنیم و درباره عظمت او سخن بگوییم مگر آنچه خودش الهام فرموده و از طریق وحی به خاندان
رسالت و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام رسیده، زیرا که صاحب خانه و اهل آن به آنچه در خانه است داناترند و
ایشان درباره عظمت او مطالبی فرموده اند که عقل ها را سرگردان می کند و زبان از وصف آن عاجز است .
شاعر فارسی زبان گفته است :
هزار مرتبه شستن دهان به مشک و گلاب
هنوز نام تو بردن، کمال بی ادبی است
ص: 884
پس آنچه شایسته و سزاوار است این است که در این باب فقط به کلمات امامان معصوم علیهم السلام اکتفا کنیم و آن بسیار
زیاد است .
از آن جمله روایتی است که فرموده اند : خداوند تبارك و تعالی عظیم یعنی بزرگ نامیده شده است ، زیرا که آفرینش را او
( هستی بخشیده و عرش عظیم را او بنا نهاده و آفریده است.( 1
( باب مستقلّی را در ذکر عظمت پروردگار تبارك و تعالی قرار داده است .( 2 « توحید » و شیخ صدوق قدس سره در کتاب
و از آن جمله گفتار امام سجاد علیه السلام در ضمن دعا است که می فرماید:
( یا من لاتنقضی عجائب عظمته.( 3
اي کسی که شگفتی هاي عظمت او پایان نمی پذیرد .
و از آن جمله فرمایش امیرالمؤمنین علیه السلام است که فرمود:
( ولاتقدِّر عظمهَ اللَّه سبحانه علی قدر عقلک فتکون من الهالکین.( 4
عظمت و بزرگی خدا را با عقل کوچک خود اندازه گیري مکن و با آن میزان سنجش مکن که هلاك خواهی شد .
با استعانت پروردگار می گویم: عظیم مطلق که هیچگونه قید و شرطی ندارد وجود مقدّس پروردگار است که بر تمام
ممکنات نسبت به هستی و نیستی آنها اختیار تام دارد و عظمت او عظمتی نیست که با مقدار و عدد
. 208 سطر 4 / -1 بحار الأنوار : 4
. -2 التوحید : 275 باب 38
-3 الصحیفه السجّادیّه : دعاي پنجم . علّامه مجلسی رحمه الله در بیان این فرمایش امام سجّاد علیه السلام می نویسد : هر زمان
انسان درباره آثار قدرت و شگفتی هاي خلقت او می اندیشد مطالبی در می یابد که پیش از آن درنیافته بوده ، و به حدّي
منتهی نمی گردد ، و همانا هر روز از آثار آفرینش شگفتی هاي عجیبی برایش ظاهر می شود که عقل و اندیشه در آن حیران
و سرگردان می شود .
. 106 ح 90 / -4 نهج البلاغه: خطبه 91 معروف به خطبه أشباح، بحار الأنوار : 57
ص: 885
بیان شود ، زیرا ذات مقدس او منزّه است از اینکه به مقدار و تعداد توصیف شود بلکه عظمت او عبارت از کمالی است که
ذات نامحدود او که از هر جهت بی نهایت است دارا می باشد، و هر گاه انسان درباره آن عظمت می اندیشد و به فکر خدا
فرو می رود از آثار او که گویاي حکمت و قدرت او است درمی یابد که از هر جهت نامتناهی و بی پایان است بلکه هرگاه
اهل معرفت با فکر خود در دریایی از عظمت او شناور گردد و منزلی از منازل معرفت را طی کند عظمت بیشتري از او در
وجود خود احساس می کند و بیش از آنچه قبلاً می دانسته پی به عظمت او می برد، و وقتی مراحل معرفت را پیمود و به
بالاترین قلّه معرفت که بالاتر از آن برایش تصوّر نمی شود رسید با تمام وجودش اعتراف به عظمت والاي او و عجز و ناتوانی
خود از شناخت او کند .
و لذا بعضی از اهل تحقیق گفته اند: عظمت پروردگار برتر دانستن شأن او از حدّ عقل و اندیشه است به طوري که احاطه به
( کُنه وجود او و حقیقت ذاتش قابل تصور نباشد و ادراك نشود .( 1
و بعضی از اهل عرفان گفته اند: همانا عظمت پروردگار صفتی نسبی براي او نسبت به اعتقاد بنده و تصوّرش می باشد و اینکه
براي غیر او وجودي را ثابت می داند و گرنه در کنار وجود حق تعالی وجودي نیست تا خداوند نسبت به آن وجود به عظمت
تعریف شود و وصف گردد.
فرموده است : اللَّه أجلّ من أن یدرك الواصفون قدر صفته « اللَّه اکبر » -1 مولاي متّقیان امیر مؤمنان علی علیه السلام در معناي
خداوند برتر از آن است که توصیف » . الّذي هو موصوف به، وإنّما یصفه الواصفون علی قدرهم لا علی قدر عظمته و جلاله
کنندگان اندازه وصفی را که به آن موصوف است درك کنند ، و همانا توصیف کنندگان به اندازه شأن خویش او را وصف
وحارت أبصار ملائکتک المقرّبین، وذهلت » : و در ضمن دعا می فرماید . « کنند نه به اندازه شأن و عظمت و بزرگی پروردگار
و در دعاي . « دیدگان فرشتگان مقرّب سرگردان و عقل ایشان پریشان در اندیشه عظمت تو است » ، « عقولهم فی فکر عظمتک
. « هرگز توصیف کنندگان به کنه عظمت تو نخواهند رسید » ، « لایبلغ الواصفون کنه عظمتک » : دیگر فرموده است
ص: 886
و این گفتار را فرمایش امام صادق علیه السلام تأیید می کند که در جواب کسی که گفت: خداوند از هر چیز بزرگتر است
فرمود:
و آیا چیزي هست در کنار وجود حق تعالی تا قیاس به آن گردد.
دو معنا وارد شده است : « اللَّه اکبر » و در تفسیر
( یکی اینکه فرموده اند: معنایش اینستکه خداوند بزرگتر از توصیف ما است .( 1
دیگر اینکه فرموده اند: خداوند بزرگتر از درك ما است( 2) و نمی شود به معرفت او دست یافت ، ولی انسان براي خودش با
قدرت خیالش وجود مستقلی را تصور می کند و بواسطه آن وجود خیالی براي عالم و افراد آن وجودهاي مستقل را ثابت می
کند، آنگاه وجود حق تعالی را در قیاس با آنها به عظمت وصف می کند، و چون ضعف و کمبود را در وجود خود و
موجودات دیگر مشاهده کرد بیشتر به عظمت حق تعالی پی می برد و بخاطر همین جهت گفته شده:
ظهور انسان سبب پنهان ماندن حق تعالی در این عالم است، و هر اندازه خود را بشکند و فقر و نیاز و ضعف خود را احساس
کند وجود حق تعالی و عظمت و بزرگی او برایش ظاهرمی گردد .
از جمله روایاتی که در عظمت پروردگار وارد شده روایتی است که از امام باقر علیه السلام نقل شده است که فرمود:
إیّاکم والتفکّر فی اللَّه، ولکن إذا أردتم أن تنظروا إلی عظمته
. 219 ح 2، المحاسن: 188 ح 226 / 366 ح 20 ، معانی الأخبار: 10 ، بحار الأنوار : 93 / 117 ، بحار الأنوار : 84 / -1 الکافی : 1
345 ضمن ح 345 . امیرالمؤمنین علیه السلام در ضمن حدیثی فرموده است : آیا می دانید مؤذّن چه می / -2 بحار الأنوار : 18
معانی زیادي است و آنگاه وجوه فراوانی را در معناي آن « اللَّه اکبر » گوید؟ - و ادامه داد تا آنجا که فرمود - براي گفته اش
. 131 ح 24 / ذکر کرد . براي اطّلاع بیشتر رجوع کنید به بحار الأنوار : 84
ص: 887
( فانظروا إلی عظیم خلقه.( 1
از اندیشه کردن در مورد ذات خداوند بپرهیزید ولی هرگاه خواستید به عظمت خداوند پی ببرید، به آفرینش بزرگ او
بنگرید.
* * *
نقل کرده است که : امام سجّاد علیه السلام سحرگاهان براي وضو گرفتن بیرون رفت ، همین « ربیع الأبرار » زمخشري در کتاب
که دست مبارك خود را در ظرف آب کرد، سر را بلند کرد و نگاهی به آسمان و ماه و ستارگان نمود و به گونه اي در
آفرینش آنها به فکر فرو رفت که صبح شد و مؤذّن اذان را آغاز کرد و هنوز دست آن حضرت در ظرف آب مانده بود.
ذوالنون مصري گفته است : شنیدم شخصی در وسط دریا ایستاده بود و چنین می گفت: اي سرور من، اي آقاي من، من در
پشت دریاها و جزیره ها هستم، تو پادشاه یگانه و بدون همنشین و همدمی که زیارت کننده اي نداري، کیست که با تو مأنوس
باشد و وحشتی به او راه پیدا کند؟ یا کیست که در نشانه هاي قدرت تو فکر کند و متحیّر و سرگردان نشود؟ آیا آسمانی را
که برقرار کردي و در درونش راههایی است،( 2) و این چرخ گرودن را که در بالاي سر مردمان برافراشته اي، و این آبی را که
بدون راهبري به راه اندخته اي، و این بادي را که بدون باز دارنده اي فرو فرستاده اي هر یک دلیل محکمی بر یکتائی و بی
همتائی تو نیست؟
امّا آسمان ها به خوبی دلالت می کنند که آفریده تو هستند، و این کرات و کهکشانها و چرخ گردون دلیلی روشنی بر خوبی
آفرینش تو می باشند، امّا بادها از نسیم برکات تو پراکنده گشته اند، و امّا رعد و غرش آسمان نشانه اي از نشانه هاي عظمت
تو است، و امّا زمین که چون بستري گسترده
. 93 ح 7 / -1 الکافی : 1
این ستاره ، «... هذه النجوم الّتی فی السماء مدائن مثل المدائن فی الأرض » : -2 امیرالمؤمنین علیه السلام در ضمن حدیثی فرمود
ها که در آسمان است شهرهایی است همانند شهرهایی که در روي زمین است.
ص: 888
شده بر وسعت علم و حکمت تو راهنمایی می کند و امّا نهرها از شیرینی کلمات تو شکافته شده اند، و امّا درختان گواه خوبی
بر زیبایی خلقت تو هستند ، و امّا خورشید بر کامل بودن ابتکار و اختراع و نوآوري هاي تو راهنمائی می کند.
از آن جمله در صحیفه ادریسیّه خداوند تبارك و تعالی فرموده است:
و کمترین چیز از شگفتی هاي آفرینش او اینستکه خداوند فرشته اي آفریده است که اگر یک بال خود را بگستراند همه گیتی
را پر می کند، و نیز فرشته اي آفریده است که نیمی از جثّه آن از یخ و منجمد است، نیم دیگر آن از شعله و برافروخته است،
بین این دو قسمت مانع و بازدارنده اي هم نیست، در عین حال نه آتش یخ را آب می کند و نه یخ آن شعله هاي برافروخته را
خاموش می کند.
این فرشته سی هزار سر، در هر سر سی هزار صورت، در هر صورتی سی هزار دهان، در هر دهانی سی هزار زبان دارد و از هر
زبان سی هزار لغت (یعنی سی هزار نوع تکلّم و به اصطلاح ما عربی، فارسی، هندي، ترکی ...) خارج می شود ، خدا را به
انواع تسبیح (یعنی تنزیه پروردگار و منزّه دانستن حق تعالی از صفات ناروا) تسبیح می گوید و به انواع تقدیس (یعنی ستودن
پروردگار به پاکی و صفات والا) ستایش می کند، و او را به عظمت هایی که دارد تعظیم می کند و دقائق خلقت و آفرینش او
را یاد می کند، و مانند این فرشته در ملک هستی بسیار و بزرگتر از او نیز فراوان است، در تسبیح پروردگار تلاش و کوشش
می کنند و خود را مقصر می دانند، و همواره به تقدیس الهی مشغولند در عین حال افسوس می خورند، و هیچ وجودي خالی
از آیات و نشانه هاي قدرت پروردگار نیست.
همانا در پشه اي که آن را کوچک می شمارند، و ذره اي که آن را به حساب نمی آورند به قدر بزرگترین عالم آثار عظمت
الهی نهفته است، البته براي اشخاصی که در آن اندیشه کنند، و نکته ها و دقایق و ظرافت کاري هاي بسیاري است براي
کسانی که در آن تفکّر کنند.
ص: 889
هر موجودي کوچک یا بزرگ نشانه اي از قدرت من و دلیل محکمی بر عظمت من است و من بزرگتر از آن هستم که وصف
شوم، یا درباره کیفیت و چگونگی من گفتگو شود عقل ها در عظمت من سرگردان، و زبان ها از توصیف من عاجز است، من
( آن خداوندي هستم که مثل و مانندي براي من نیست، و من بلندمرتبه و عظیم الشأن می باشم.( 1
* * *
از امام باقر علیه السلام نقل کرده است که فرمود: « کافی » کلینی رحمه الله در کتاب
( تکلّموا فی خلق اللَّه ولاتکلّموا فی اللَّه فإنّ الکلام فی اللَّه لایزداد صاحبه إلّا تحیّراً.( 2
درباره آفرینش الهی گفتگو کنید، ولی درباره ذات خداوند صحبت نکنید، زیرا سخن گفن در ذات خدا جز سرگردانی براي
گوینده محصولی ندارد.
و نیز در همان کتاب از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
یابن آدم لو أکل قلبک طائر لم یشبعه وبصرك لو وضع علیه خرق إبره لغطّاه، ترید أن تعرف بهما ملکوت السماوات والأرض،
( إن کنت صادقاً فهذه الشمس خلق من خلق اللَّه، فإن قدرت أن تملأ عینیک منها فهو کما تقول.( 3
اي فرزند آدم، اگر قلب تو را پرنده اي بخورد او را سیر نمی کند، و اگر بر مردمک چشم تو ته سوزنی قرار دهند او را می
پوشاند، با این وصف تو می خواهی با آن دو ، ملکوت آسمان ها و زمین را ببینی و بشناسی، این خورشید آفریده اي از
آفریدگان خداوند است اگر راست می گویی دو چشم خود را از آن پر کن، و بدون واسطه آن را تماشا کن.
* * *
از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم روایت کرده است که فرمود: « مجمع البحرین » طریحی قدس سره در کتاب
. 458/ -1 بحار الأنوار : 95
. 92 ح 1، روضه الواعظین: 37 / -2 الکافی : 1
. 93 ح 8 / -3 الکافی : 1
ص: 890
خداوند در زیر عرش فرشته اي را آفرید و به او وحی نمود که پرواز کن، آن فرشته سی هزار سال پرواز کرد، دوباره دستور
داد که پرواز کن، او سی هزار سال دیگر پرواز کرد، مرتبه دیگر به او پیغام داد که به پرواز خود ادامه بده، و او سی هزار سال
دیگر پرواز کرد.
فأوحی إلیه لو طرت حتّی ینفخ فی الصور کذلک لم تبلغ الطرف الثانی من العرش.
فقال الملک عند ذلک: سبحان ربّی الأعلی وبحمده.
بعد از آن خداوند از طریق وحی به او فرمود: اگر تا دمیدن صور اسرافیل همین طور پرواز کنی به طرف دوم عرش نخواهی
رسید.
« پاك و منزه است پروردگار بلندمرتبه و من او را به حمد و سپاس خود ستایش می کنم » : در این هنگام آن فرشته عرض کرد
(1).
* * *
می نویسد: از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که « معالم الزلفی » سیّد هاشم بحرانی رحمه الله در کتاب
فرمود:
شبی که مرا به معراج بردند، چون به آسمان هفتم رسیدم اسرافیل را دیدم که پیشانی را بر زانو نهاده، یک پاي خود را جلو و
پاي دیگر را عقب کشیده و عرش بر روي شانه او، و صور در دهان او است و براي دمیدن در آن آماده گشته است، و به
قدري مهیّاي دمیدن بود که گمان کردم هنوز به او نرسیده باشم او در صور خواهد دمید.
و از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم درباره اسرافیل سؤال شد، آن حضرت فرمود:
یک بال او در مشرق، و بال دیگر او در مغرب و دو پایش زیر زمین هفتم و عرش بر روي شانه او می باشد، هر روز سه ساعت
درباره عظمت پروردگار فکر می کند و از ترس او چنان می گرید که اشک چشمانش همچون دریایی جاري می شود، و اگر
به دریایی از اشک او اجازه داده شود که بر روي زمین بریزد، تا آسمان را پر از آب می کند، و با چنین
34 ح 54 نظیر آن را از کتاب روضه الواعظین و و / 1190 . علّامه مجلسی رحمه الله در بحار الأنوار : 58 / -1 مجمع البحرین: 2
نقل کرده است . « کمال الدین » 184 ح 27 حدیث دیگري را با کمی اختلاف از کتاب / در ج : 59
ص: 891
هیبتی که دارد گاهی فروتنی می کند و کوچکتر از گنجشکی می گردد.
* * *
علیّ بن ابراهیم قمی رحمه الله از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نشسته بود و جبرئیل در نزد آن حضرت حضور داشت، ناگهان جبرئیل نگاهش به آسمان
افتاد و رنگ چهره اش تغییر کرد و مانند زعفران زرد شد و فوراً به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم پناهنده گردید.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به آن جهتی که جبرئیل نگاه کرده بود نظري افکند، چیزي را مشاهده کرد که وجودش
بین آسمان و زمین را پر کرده است، و فرود آمد تا نزدیک زمین رسید، آنگاه روي خود به پیغمبر نمود و عرض کرد: اي
محمّد، من فرستاده پروردگار به سوي شمایم، آمده ام سؤال کنم آیا دوست دارید پادشاه و رسول ، یا بنده و رسول باشید، و
هر کدام را که مایل باشید می توانید اختیار کنید.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نگاهی به جبرئیل نمود، او رنگ چهره اش به حال اوّل برگشته بود و عرض کرد: اي
رسول خدا ، بنده و رسول باش .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: می خواهم بنده و رسول باشم. سپس آن فرشته پاي راست خود را بلند کرد و در
آسمان دنیا نهاد، و پاي دیگر را از جا برداشت و در آسمان دوم گذاشت سپس پاي راست را برداشت و در آسمان سوّم قرار
داد، تا آسمان هفتم و براي هر آسمانی یک قدم برداشت، و هر چه بالاتر می رفت کوچک می شد به طوري که در نهایت
مانند گنجشکی گردید.
آنگاه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم رو به جبرئیل کرد و فرمود: تو را دیدم که خیلی دچار ترس و اضطراب شدي و به
قدري رنگ چهره ات تغییر کرد که مرا به وحشت انداخت.
عرض کرد: اي پیغمبر خدا ؛ مرا سرزنش نکن، آیا می دانید او چه کسی بود؟ او اسرافیل دربان درگاه الهی بود و از هنگامی
که خداوند آسمانها و زمین را آفریده است او از جاي خود فرود نیامده، و چون دیدم که پائین می آید گمان کردم قیامت فرا
رسیده، و آنچه رنگ مرا تغییر داد همین بود، و چون دریافتم که مأموریتی نسبت به شما دارد آرام گرفتم و رنگم به حال اوّل
برگشت، آیا او را ندیدید که هر چه بالا می رفت کوچک تر
ص: 892
می شد؟ و هر موجودي وقتی قرب به حق تعالی پیدا کند از هیبت و عظمت او کوچک می شود این دربان درگاه الهی و
نزدیک ترین موجود به مقام پروردگار است ، لوحی در پیش رو دارد که از یاقوت سرخ است وقتی خداوند از طریق وحی
سخن بگوید و یا فرمانی صادر کند آن لوح به پیشانی اسرافیل برخورد می کند و او نگاه به آن می کند، سپس آن را به ما
القاء می کند و ما آسمان ها و زمین را به آن می پیمایم، او نزدیکترین مخلوق به خالق یکتا است، بین من و او هفتاد حجاب
نور فاصله است که از دیدن کمترین آنها دیدگان عاجزند به حدّي که از اندازه و وصف خارج است، و من که نزدیکترین
( موجود به او هستم بین من و او مسیر هزار سال فاصله است.( 1
* * *
و در ضمن روایتی فرموده اند:
حاملان عرش الهی - یعنی فرشتگانی که عرش را بدوش دارند - هیچ گفتاري ندارد جز اینکه می گویند:
. « قدّوس اللَّه القوي ملأت عظمته السماوات و الأرض »
( یعنی پاك و بلندمرتبه است خداوندي که قوي و توانا است و آسمانها و زمین را عظمت و بزرگی او پر کرده است.( 2
* * *
امام سجّاد علیه السلام در ضمن دعایی که در صحیفه نقل شده است در حالی که به خداوند یکتا اشاره دارد عرض می کند:
( فلک العلوّ الأعلی ، فوق کلّ عال ... .( 3
بالاترین برتریها از آن تو است و تو فوق هر برتر و والاتري ... .
مؤلف رحمه الله گوید: و باید آن وجود مقدس چنین باشد زیرا او سرچشمه هستی و آفریدگار هر موجودي محسوس یا
معقول است و در ذات مقدّسش هیچ گونه نقص و کمبودي به هیچ وجه تصور نمی شود، و او
. 451 ح 1 / 250 ح 8 ، تفسیر برهان : 2 / 27 ، بحار الأنوار : 59 / -1 تفسیر قمی : 2
. 19 ح 25 / -2 بحار الأنوار : 58
. -3 الصحیفه السجّادیّه: دعاء 46
ص: 893
فوق مطلق است، یعنی بدون هیچ گونه قیدي و بدون اینکه او را با چیز دیگري در نظر بگیریم و نسبت به آن چیز بسنجیم ، او
بالا و برتر از همه است.
* * *
شیخ صدوق رحمه الله از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
زینب عطّاره خدمت زنان و دختران رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می رسید و به آنها عطر می فروخت، روزي رسول
خدا صلی الله علیه وآله وسلم وارد منزل شدند و او نیز حضور داشت پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به آن زن فرمود:
هرگاه نزد ما می آئی خانه ما را معطّر می سازي .
عرض کرد: بوي عطر وجود شما این خانه را خوشبو ساخته است .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: سعی کن جنسی که می فروشی خوب و خالص باشد ، تقلّبی و مخلوط نباشد، زیرا
درستکاري نشانه پرهیزگاري و باعث برکت در مال و ثروت آدمی می گردد .
عرض کرد: اکنون براي فروش عطر نیامده ام بلکه خدمت شما رسیده ام تا درباره عظمت خداوند سؤال کنم .
فرمود: خداوند بلندمرتبه است و برایت گوشه اي از عظمت او را بیان خواهم کرد.
سپس فرمود: این زمین با همه محتویاتش که در آن است و همه کسانی که بر روي آن هستند نسبت به زمینی که در زیر آن
است مانند حلقه اي در یک دشت پهناور است، و این دو با همه موجودي خود نسبت به زمین پائین تر مثل حلقه اي در بیابان
وسیع و پهناور است و همین طور تا زمین هفتم.
خداوند هفت آسمان آفرید و زمین را نیز به همان » (1)« خَلَق سَبْعَ سموات وَمِنَ الأرْضَ مِثْلَهُنَّ » : سپس این آیه را تلاوت فرمود
.« تعداد خلق نمود
این زمین هاي هفت گانه با آنچه درون و بیرون آن است بر پشت خروس
. -1 سوره طلاق ، آیه 12
ص: 894
است و نسبت به آن مانند حلقه اي در دشت پهناور است، و خروس دو بال دارد یکی در مشرق و دیگري در مغرب و دو
پایش در میان حدّ فاصل آن با بعدي است ، و زمین هاي هفت گانه و خروس با آنچه در درون و بیرون خود دارند بر صخره
اي است و نسبت به آن مانند یک حلقه در دشتی پهناور است، و زمین هاي هفت گانه ، خروس ، صخره با آنچه در درون و
بیرون خود دارند بر پشت ماهی است و نسبت به آن مانند یک حلقه در دشتی پهناور است ، و زمین هاي هفتگانه ، خروس ،
صخره و ماهی را دریاي تاریکی احاطه کرده و همگی نسبت به آن دریا مانند یک حلقه اي در دشت پهناور می باشد.
این زمین هاي هفت گانه ، خروس ، صخره ، ماهی و دریاي تاریک را هوا احاطه کرده و همه آنها نسبت به هوا مانند یک
حلقه اي در دشت پهناورند، و تمام آنچه گفته شد از زمین ، خروس ، صخره ، ماهی ، دریاي سیاه و هوا نسبت به ثري یعنی
طبقه زیرین زمین مانند یک حلقه اي در دشت پهناورند .
آنچه در آسمان ها و زمین » ، (1)« لَهُ ما فِی السموات وَما فِی الأرْض وَما بَیْنَهُما وَما تَحْتَ الثَري » : سپس این آیه را تلاوت فرمود
. « و ما بین آن دو و زیر زمین است از او است
کلام حضرت که به اینجا رسید مقداري توقّف کرد ، سپس فرمود:
این زمین هاي هفت گانه ، خروس ، صخره ، ماهی ، دریاي تاریک ، هوا و ثَري با آنچه گفته شد با همه موجودي شان نسبت
به آسمان دنیا مانند حلقه اي در دشتی پهناور است ، و تمام آنچه گفته شد و آسمان دنیا با آنچه در درون و بیرون آن است
نسبت به آسمان بعدي مثل حلقه اي در دشت پهناور است، و نیز آنچه گفته شد با این دو آسمان همگی نسبت به آسمان سوّم
مثل حلقه اي در دشت پهناور است، و همین طور تا آسمان هفتم، این آسمان هاي هفت گانه و آنچه در میان آن و بیرون آن
است همگی نزد دریائی که از اهل زمین باز داشته شده مانند حلقه اي در دشتی پهناور است و باز همه اینها نزد کوه هاي سرما
و برف مانند
. -1 سوره طه ، آیه 6
ص: 895
حلقه اي در دشت پهناور هستند.
. « و از کوه هاي آسمان برف و تگرگ فرو بارد » (1)« وَیُنَزِّلُ مِن السماءِ مِنْ جِبال فیها مِن بَرَد » : سپس این آیه را تلاوت فرمود
و این آسمان هاي هفت گانه با آن دریا و کوه نزد حجاب هاي نور مانند حلقه اي در دشت پهناور است و آن هفتاد حجاب
است که نور آن چشم ها را خیره می کند، و این آسمان هاي هفت گانه با آن دریا ، کوه و حجاب ها نزد هوائی که دل ها را
حیرت زده می کند حلقه اي در دشت پهناورند، و تمام آنچه گفته شد نسبت به کرسی مانند حلقه اي در دشت پهناور می
باشند .
. (2)« وَسِعَ کُرْسِیُّه السموات وَالأرْض وَلایَؤُودُه حِفْظُهُما وَهُو العَلِیُّ العَظیم » : سپس این آیه را تلاوت فرمود
. « کرسی به وسعت همه آسمان ها و زمین است، و حفظ و نگهداري آن بر خدا آسان است و او بلندمرتبه و بزرگ است »
و باز همه آنچه گفته شد نسبت به عرش پروردگار مانند یک حلقه در دشتی پهناور است ،
. « خداوند رحمان بر عرش استیلاء یافت » (3)« الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوي » : سپس این آیه را تلاوت فرمود
(4).« لا حول و لا قوّه إلاّ باللَّه » و « لا اله إلاّ اللَّه » و فرشتگان توانائی ندارند آن را به دوش گیرند و تحمّل کنند مگر به گفتن
مؤلّف رحمه الله گوید: خروس و ماهی که در این حدیث شریف ذکر شده و در زیر زمین هستند ظاهر آن خلاف دانش
بشري امروز است ، زیرا تا آنجا که کاوش کرده اند و تحقیق نموده اند چیزي از آن نیافته اند ولی منافاتی با اعتبار حدیث
ندارد ، زیرا ممکن است آنها را به معانی معقول حمل کرد و
. -1 سوره نور ، آیه 43
. -2 سوره بقره ، آیه 255
153 ح 143 ذکر شده است . / -3 سوره طه ، آیه 5 . این روایت تا اینجا در کافی: 8
83 ح 10 ، و علّامه مجلسی رحمه الله در ذیل حدیث شرح و بیانی دارد و اشکالی را / -4 التوحید: 275 ح 1، بحار الأنوار : 60
برطرف نموده است ، به آنجا مراجعه کنید .
ص: 896
گفت که اینها براي نیروهاي غیر مادي که بر این قواي طبیعی چیره و مسلّطند اشاره و کنایه و رمز هستند .
* * *
أفَعَیینا بالخَلْقِ » شیخ صدوق قدس سره از جابر بن یزید روایت کرده است که گفت: از امام باقر علیه السلام درباره آیه شریفه
آیا به آفرینش اوّل (که آنها را از نیستی به هستی آوردیم) درمانده و ناتوان گشتیم » (1)« الأوَّل بَلْ هُمْ فی لَبْسٍ مِنْ خَلْق جَدید
سؤال کردم . ، « بلکه ایشان در شکّ و تردید از آفرینش جدیدند
امام علیه السلام فرمود: اي جابر ؛ وقتی خداوند تبارك و تعالی این آفرینش و این عالم را نابود ساخت و اهل بهشت را در
بهشت و اهل دوزخ را در دوزخ قرار داد، عالم دیگري غیر از این عالم بنا می کند و مخلوقاتی در میان آن ها به وجود می
آورد که آنها را دربرگیرد، و آسمانی غیر از این آسمان که بر آنها سایه افکند .
گویا تو خیال می کنی که خداوند فقط همین یک عالم را آفریده، و فکر می کنی بشري غیر از شما نیافریده است ، ولی بخدا
( قسم خداوند هزار هزار عالم و هزار هزار آدم آفریده است و تو در انتهاي آن عالم ها و آدم ها هستی.( 2
* * *
شیخ صدوق قدس سره از زید بن وهب نقل کرده است که گفت:
از امیرالمؤمنین علیه السلام درباره قدرت پروردگار بلندمرتبه سؤال شد، آن حضرت خطبه اي ایراد نمود و پس از حمد و ثناي
الهی فرمود:
خداوند تبارك و تعالی فرشتگانی آفریده است که اگر یکی از آنها بخواهد فرود آید زمین گنجایش او را ندارد بخاطر خلقت
عظیم و بالهاي فراوانی که دارد، و فرشتگانی دارد که اگر آدمی و پري خود را به زحمت اندازند که
. -1 سوره ق ، آیه 15
. 219 ح 2 / 321 ح 3، تفسیر برهان : 4 / -2 الخصال: 652 ح 54 ، التوحید: 277 ح 2، بحار الأنوار : 57
ص: 897
او را وصف کنند به خاطر دوري بین مفصل ها و زیبائی ترکیب صورتش نمی توانند.
چگونه وصف می شود فرشته اي که فاصله بین دو شانه و نرمی گوش او هفتصد سال راه است ، و فرشتگانی دارد که کرانه
آسمان را به بالی از بالهایش - نه با تمام بدنش - پر می کند، فرشتگانی دارد که آسمان ها تا کمر او هستند، فرشتگانی دارد
که قدمش در جوّ هوا جائی قرار نگرفته و زمین ها تا زانوي او هستند ، فرشتگانی دارد که اگر تمام آبها را در گودي انگشت
ابهام او ریخته شود گنجایش دارد، و فرشتگانی دارد که اگر کشتی ها در اشک چشمانش افکنده شوند روزگار فراوانی می
( توانند حرکت کنند ؟ و پاك و بزرگوار است خداوندي که بهترین آفریدگار است...( 1
* * *
شیخ صدوق قدس سره از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم روایت کرده است که فرمود:
خداوند تبارك و تعالی فرشتگانی دارد که هر لایه از لایه هاي بدن آنها با صداهاي گوناگون ستایش خداوند می کنند،
سرهاي خود را به طرف آسمان بالا نمی کنند و به طرف قدم هایشان پائین نمی آورند به خاطر ترسی که از هیبت الهی دارند
( و گریه فراوانی که می کنند.( 2
* * *
شیخ صدوق قدس سره از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
فرشته اي والا مقام در جایگاه خود حضور داشت، روزي درباره ذات پروردگار متعال گفتگو کرد و پس از آن ناپدید گردید،
( و معلوم نشد که کجا رفت و اکنون کجاست؟( 3
شیخ صدوق قدس سره از حضرت سیّد الساجدین علیه السلام روایت کرده است که فرمود: خداوند تبارك و تعالی عرش را
چهارمین چیزي است که آفریده، و پیش
. 143 ح 1، روضه الواعظین: 44 / 178 ح 13 ، تفسیر برهان : 3 / -1 التوحید: 277 ح 3، الخصال: 400 ح 109 ، بحار الأنوار : 59
. 142 ح 4 / 182 ح 22 ، تفسیر برهان : 3 / -2 التوحید: 280 ح 6، بحار الأنوار : 59
. 265 ح 28 / -3 التوحید: 458 ح 19 ، المحاسن: 187 ح 219 ، بحار الأنوار : 3
ص: 898
از آن هوا و قلم و نور را به وجود آورده است، آنگاه عرش را از نورهاي مختلف خلق نمود، از آن نورها نور سبز است و
سبزي هر سبز رنگی از آن است، دیگر از نورها نور زرد است و زردي هر زرد رنگی از آن است، دیگر از نورها نور سرخ
است و سرخی هر سرخ رنگی از آن است. سپس آن را هفتاد طبقه قرار داد، ضخامت هر طبقه به اندازه ابتداي عرش تا پائین
ترین مرتبه زمین است ، هر طبقه اي با صداهاي مختلف و زبان هایی که شبیه یکدیگر نیست خدا را به سپاس و ستایش تسبیح
و تقدیس می کنند، اگر به یکی از آن زبان ها اجازه داده شود که صدایش را به گوش آنچه پائین است برساند هر آینه کوه
ها ، شهرها و دژها را ویران کند و دریاها فرو روند و آنچه در زیر عرش است همگی نابود شوند.
و آن هشت رکن و پایه دارد، کنار هر پایه آن قدر فرشته جمع گشته است که تعدادشان را جز خداوند کسی نمی داند و
همگی دائماً به تسبیح پروردگار مشغولند و هرگز سستی نمی کنند، اگر از آنچه برتر و بالاتر از او قرار گرفته چیزي احساس
کند چشم بهم زدنی طاقت نمی آورد، بین او و بین احساس ما فوق حجاب هاي جبروت ، کبریاء ، عظمت ، قدس ، رحمت و
( علم قرار دارد، و ماوراي این حجاب ها جاي گفتگو نیست و وصفش ممکن نمی باشد.( 1
* * *
شیخ صدوق قدس سره از عاصم بن حمید نقل کرده است که گفت: نسبت به آنچه دیگران درباره رؤیت و دیدن پروردگار
روایت می کنند به امام صادق علیه السلام عرض کردم .
فرمود: خورشید یک جزء از هفتاد جزء نور کرسی است، و کرسی یک جزء از هفتاد جزء نور عرش است، و عرش یک جزء
از هفتاد جزء نور حجاب است، و حجاب یک جزء از هفتاد جزء نور سِتر است ، اگر راست می گویند چشمشان را از خورشید
( در صورتی که آن را ابري احاطه نکرده پر کنند.( 2
* * *
. 25 ح 42 / -1 التوحید: 325 ح 1، بحار الأنوار : 58
44 ح 22 . علّامه مجلسی رحمه الله در ذیل آن شرحی دارد ، براي اطّلاع بیشتر به آنجا / -2 التوحید: 108 ح 3، بحار الأنوار : 4
مراجعه کنید .
ص: 899
شیخ صدوق قدس سره از حضرت رضا علیه السلام روایت کرده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود :
لمّا اُسري بی إلی السماء بلغ بی جبرئیل علیه السلام مکاناً لم یطأه جبرئیل قطّ فکشف لی فأرانی اللَّه عزّوجلّ من نور عظمته ما
أحبّ.
هنگامی که به آسمان سیر داده شدم جبرئیل مرا به محلّی رسانید که هرگز در آنجا قدم نگذاشته بود، آنگاه برایم پرده ها کنار
( رفت و خداوند تبارك و تعالی به اندازه اي که دوست داشت از نور عظمت خود به من نشان داد .( 1
* * *
حدیث مشهوري است از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم که فرموده است:
( إنّ للَّه تعالی سبعین ألف حجاب من نور وظلمه، لو کشفها لأحرقت سبحات وجهه ما انتهی إلیه بصره.( 2
همانا براي خداوند تبارك و تعالی هفتاد هزار حجاب نورانی و ظلمانی است که اگر آنها را کنار بزند انوار جمالش همه چیز
را می سوزاند.
مؤلف رحمه الله گوید: شارحین در شرح این حدیث کلمات زیادي گفته اند و خلاصه اش این است که : حجاب در حق
پروردگار متعال محال است، و فرض آن جز نسبت به بندگان ممکن نیست، و براي تحقیق مطلب باید گفت: کسی که می
خواهد سلوك إلی اللَّه کند باید مراحلی را طی کند و مقاماتی را بگذراند، و هر مقامی قبل از رسیدن به آن براي سالک
حجاب است، و آن مقامات مراتب و درجاتی بی نهایت دارد و محدود کردن آن به هفتاد هزار چیزي است که جز با نور
نبوّت فهمیده نمی شود، و یا از هفتاد ، معناي زیاد اراده شده است .
که در روایت آمده است، زمخشري در کتاب فائق می نویسد: سُبُحات جمع سُجه است مثل غُرُفات که جمع « سُبُحات » و امّا
غرفه است و آن
. 38 ح 15 / -1 التوحید: 108 ح 4، بحار الأنوار : 4
. 31 سطر 5 / -2 بحار الأنوار : 76
ص: 900
انواري است که وقتی فرشتگان آن را می بینند خدا را تسبیح و تهلیل می گویند به خاطر ترس و هیبتی که از جلال و عظمت
پروردگار احساس می کنند .
زیبائی ها و شکوه و عظمتی است که خداوند تبارك و تعالی دارد، زیرا وقتی « سُبحات » غیر از زمخشري گفته است : مراد از
« بما انتهی إلیه بصره » : و مقصود از وجه ، ذات بی مثال او است و این جمله ،« سبحان اللَّه » : عظمت وجه او را ببینی می گوئی
که در روایت آمده یعنی تا آنجا که او می بیند که مقصود تمام مخلوقات است ، زیرا بینائی او به همه آفرینش احاطه دارد،
یعنی اگر آنچه مانع است از دیدن او برطرف شود نور او و هیبت او تمام مخلوقات را می سوزاند به خاطر ترکیب ضعیفی که
( دارند همان طور که کوه از هم پاشید و موسی بی هوش بر زمین افتاد .( 1
* * *
شیخ صدوق قدس سره از زید بن وهب روایت کرده است که گفت: از امیرالمؤمنین علیه السلام درباره حجاب ها سؤال شد ،
امام علیه السلام فرمود:
اولین آنها هفت حجاب است، ضخامت هر یک از آنها مسیر پانصد سال راه است، و بین هر یک از آنها با دیگري پانصد سال
راه فاصله است، دوّمین آنها هفتاد حجاب است، بین هر یک از آنها با دیگري مسیر پانصد سال راه فاصله است، و هر حجابی
هفتاد هزار فرشته حجاب دار و پرده دار دارد که نیروي هر کدام از آن فرشتگان به اندازه نیروي همه آدمیان و پریان است، و
جنس حجابها مختلف است، از تاریکی، نور، آتش، دود، ابر، برق (الکتریسته)، باران، رعد، روشنائی، کوه، گرد و غبار، آب
و ... است ، غلظت و ضخامت هر حجاب مسیر هفتاد هزار سال راه است.
بعد از آن سرادقات جلال است که آن شصت سرادق (خیمه و سراپرده) است، در هر سرادق هفتاد هزار فرشته است ، بین هر
سرادق و سرادق
45 ، و در آنجا توضیح بیشتري از آنچه ذکر شد وجود دارد. / -1 رجوع کنید به بحار الأنوار : 58
ص: 901
دیگر مسیر پانصد سال راه فاصله است، بعد از آن، سرادق عزّت، سرادق کبریاء، سرادق عظمت، سرادق قدس، سرادق
جبروت، سرادق فخر، سرادق نور سفید، و سرادق وحدانیّت است و آن به اندازه مسیر هفتاد هزار سال در هفتاد هزار سال راه
است، بعد از آن حجاب اعلی و برتر است .
و چون به اینجا رسید امام علیه السلام کلامش را پایان داد و سکوت اختیار کرد، عمر گفت: روزي نیاید که من باقی بمانم و
( تو را در آن روز نبینم.( 1
* * *
در ضمن حدیثی وارد شده است که جبرئیل علیه السلام گفت:
للَّه دون العرش سبعون حجاباً لو دنونا من أحدها لأحترقتنا سبحات وجه ربّنا .
براي خداوند در پشت عرش هفتاد حجاب است که اگر به یکی از آنها نزدیک شویم انوار جمال پروردگار ما را می
( سوزاند.( 2
* * *
و در حدیث قدسی خداوند تبارك و تعالی فرموده است:
. ( الکبریاء( 3) ردائی، والعظمه إزاري( 4
. 39 ح 1، روضه الواعظین: 45 / -1 الخصال: 401 ذ ح 109 ، التوحید: 201 ، بحار الأنوار : 58
. 45 سطر 3 / -2 بحار الأنوار : 58
وَلَهُ الکِبْرِیاءُ فی » : دوري نمودن از انقیاد است و آن سزاوار غیر خداوند نیست ، و در کتاب عزیزش فرموده « -3 کبریاء
یعنی صفت ویژه من است و جز براي من شایسته نیست ، ، « کبریائی در آسمان و زمین مخصوص او است » « السماوات وَالَأرْض
بنده ناتوان ذلیلی که مملوك است و بر چیزي توانائی ندارد کجا سزاوار کبریائی است ؟
جامه اي است « إزار « جامه و جبّه اي است که همه بدن را می پوشاند و « رداء » . هر کدام نوعی جامه است « ازار » و « -4 رداء
می نویسد : رداء و إزار در حدیث مَثَل آورده شده براي اینکه صفت « نهایه » که نیمه پائین بدن را می پوشاند . جزري در
کبریائی و عظمت مخصوص پروردگار است و مانند سایر صفاتی که گاهی بندگان به آنها مجازاً متّصف می شوند - مانند
صفت رحمت - نیستند . و این دو صفت را به إزار و رداء تشبیه کرده است ، زیرا کسی که به این دو صفت متّصف باشد او را
در برمی گیرند ، مانند رداء که آدمی را دربرمی گیرد و بخاطر اینکه هیچ کس دیگري را در رداء و ازار شرکت نمی دهد
،152/ بحار الأنوار : 1 » . همانطور که شایسته نیست هیچ کس در این دو صفت با خداوند تبارك و تعالی شرکت داشته باشد
.«302/ 210 ، و 87 / و 73
ص: 902
بزرگی و عظمت هر یک جامه اي است که فقط بر وجود مقدس حق تعالی زیبنده است .
مؤلّف رحمه الله گوید: از بعضی از اهل عرفان( 1) نقل شده است که : بزرگی و عظمت دو صفتی است که اختصاص به ذات
پاك خداوند دارد، و اینکه در روایت به این دو (یعنی رداء و ازار) مثال زده شده به این معنا است که هیچ آفریده اي با من در
این دو صفت شریک نیستند همان طور که با انسان در پوشیدن إزار و رداء کسی شرکت ندارد.
و این از مجازهاي عرب است که آن را در معنی مجازي بکار می برد و کنایه از صفتی است که همواره ملازم با او است ،
یعنی فلانی لباسی از زهد و تقوي پوشیده است . « شعار فلان الزهد ولباسه التقوي » : مثل اینکه می گویند
زده اشاره فرموده است به این که این دو صفت مانند سایر صفات همچون رحمت و کرم « رداء » و « ازار » و در این مثالی که به
العزّ » : نیست که به طور مجازي در دیگران بکار رود بلکه ویژه پروردگار و مخصوص او است و این حدیث که فرموده اند
( توجیهی مانند آن دارد .( 2 « رداء اللَّه والکبریاء إزاره
* * *
در مناجات ذاکرین، حضرت سیّد الساجدین علیه السلام عرض می کند:
( إلهی لولا الواجب من قبول أمرك لنزّهتک من ذکري إیّاك، علی أنّ ذکري لک بقدري لا بقدرك.( 3
مرا یاد « اذکرونی » : خدایا اینکه من ترا یاد می کنم بخاطر فرمانی است که از ناحیه تو صادر شده است که در قرآن فرموده اي
کنید، و اگر بر من واجب نبود
. 210 و 211 / -1 رجوع کنید به بحار الأنوار : 73
جامه عظمت و ، « تأزّر بالعظمه، وتردّي بالکبریاء، وتسربل بالعزّ » : -2 و حدیث دیگري مانند آن نقل شده است که فرموده اند
کبریائی و عزّت به خود پوشیده است .
151 مناجات سیزدهم از مناجات هاي پانزده گانه . / -3 بحار الأنوار : 94
ص: 903
که این فرمان تو را اطاعت کنم هر آینه ساحت مقدس ترا از ذکر خود منزّه و تو را برتر از آن می دانستم، اضافه بر آنکه یاد
کردن من از تو به قدر خود من است نه به قدر تو، و هرگز نمی توانم آن گونه که سزاوار و شایسته عظمت تو است تو را یاد
کنم.
* * *
و نیز در بعضی از دعاهاي امام سجّاد صلوات اللَّه علیه وارد شده است :
( عجزت عن نعته أوهام الواصفین ... .( 1
اندیشه و پندار وصف کنندگان از توصیف صفات و بیان عظمت تو عاجز و ناتوان است .
و روشن است که هر چه مثل و مانندي دارد یا صورتی مساوي و همانند او یافت می شود چیزي است که داراي ماهیّت باشد و
خداوند برایش ماهیّت نیست و ذات بی همتاي او مانند ندارد.
* * *
و از آن حضرت نقل شده است که فرمود:
( لا اُحصی ثناء علیک ، أنت کما أثنیت علی نفسک.( 2
از مدح و توصیف تو عاجز و ناتوانم ، تو همان گونه هستی که خود را ثنا گفته اي و توصیف کرده اي .
، « الهی أنت الّذي عجزت الأوهام عن الإحاطه بک » : -1 و مانند آن در دعاها فراوان است ، از آن جمله این دعاها است
لم » .« 172 و 297 / بحار الأنوار : 90 » . خداوندا ! تو کسی هستی که قدرت اندیشه و خیال از احاطه پیدا کردن بر تو ناتوان است
فکرها و اندیشه ها بر تو احاطه پیدا نمی کند تا تو را داراي کیفیّت و محدود ، «... تحط بک الأوهام فتوجد متکیّفاً محدوداً
فکرها و اندیشه ها از پی بردن به چگونگی تو ناتوانند . ، « عجزت الأوهام عن کیفیّتک » .«223/ بحار الأنوار : 100 » ... بیابد
.« 263 سطر 4 / بحار الأنوار : 98 »
87/ 267 سطر آخر ، 91 / -2 این عبارت را از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم یافته ام ، مراجعه کنید به بحار الأنوار : 90
159 سطر 2. و در حدیثی وارد شده است : پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم سجده کرد و در سجده اش / سطر آخر و 93
أعوذ برضاك من سخطک وبمعافاتک من عقوبتک، وأعوذ بک منک، لا اُحصی ثناء علیک أنت کما أثنیت » : عرض کرد
خداوندا ! از خشم و غضب تو به رضا و خشنودیت ، و از کیفر و مجازاتت به عفو و بخششت ، و از تو به ، « علی نفسک
.« 170 ح 7 / بحار الأنوار : 85 » . خودت پناه می برم ، از مدح و ثناي تو عاجزم و تو آنگونه هستی که خود را ثنا گفته اي
ص: 904
از امیر المؤمنین علیه السلام روایت شده است که فرمود:
هو فوق ما یصفه الواصفون.
او برتر از وصف توصیف کنندگان است.
را با الف و لام ذکر کرده ، از آن عموم استفاده می شود ، یعنی همه توصیف کنندگان را شامل می شود . « الواصفون » و چون
* * *
و در ضمن دعاي جوشن کبیر می خوانیم:
یا من فی السماء عظمته.
اي کسی که آثار عظمت او در آسمان ظاهر گشته است .
* * *
بعضی از عرفا گفته اند: آسمان از جهات گوناگون دلیل خوبی بر عظمت پروردگار است، از جهت وسعت و بزرگی اندازه
اش، همانا خورشیدي که آن را از دور به اندازه نارنجی می بینی چندین برابر کره زمین است ، همان طور که در علم هیئت
( بیان گردیده است .( 1
پس نسبت به منظومه اي که خورشید در مرکز آن است که منظومه شمسی نام دارد( 2) چه گمان می کنی؟ سپس به
کهکشانی که منظومه شمسی ما جزء آن است( 3) چه گمان داري؟ و بالأخره نسبت به تمام این چرخ
-1 طبق تحقیقاتی که دانشمندان بعمل آورده اند حجم خورشید یک میلیون و سیصد و نود و یک هزار برابر حجم کره زمین
است یعنی 1,391,000 کره زمین در درون خورشید (به فرض اینکه میان تهی باشد) جاي می گیرد. قطر خورشید صد و نه
برابر قطر کره زمین، و وزن آن را که معادل دو میلیارد میلیارد میلیارد تن (یعنی عدد دو که در کنار آن بیست و هفت صفر
باشد) برآورد کرده اند سیصد و سی هزار برابر وزن زمین است. خورشید در حدود صد و پنجاه میلیون کیلومتر از زمین فاصله
دارد و با توجه به اینکه نور در هر ثانیه سیصد هزار کیلومتر راه می پیماید در مدّت هشت دقیقه و بیست ثانیه نور آن به ما می
رسد.
-2 به خورشید و سیّاراتی که به دور آن در گردشند منظومه شمسی گویند، آن سیّارات به ترتیب فاصله از خورشید عبارتند
از: عطارد، زهره، زمین، مریخ، مشتري، زحل، اورانوس، نپتون و پلوتون.
-3 این کهکشان بالغ بر صد میلیارد ستاره دارد که خورشید ما با خصوصیاتی که براي آن گفتیم یکی از ستارگان متوسط آن
به حساب می آید، و در فاصله سی هزار سال نوري از مرکز آن واقع شده است، قطر این کهکشان صد و پنجاه سال نوري،
ضخامت آن ده تا پانزده هزار سال نوري، فاصله آن از ما چهل و پنج هزار سال نوري، و وزن آن دویست میلیارد برابر وزن
خورشید است.
ص: 905
گردون( 1) چه گمان می کنی؟ و آسمان دلیل بر عظمت الهی است از جهت بر قراري و پایداري وجودش در مقابله با فساد، و
از جهت فعالیت و حرکتی که دارد( 2)، و از جهت وجود نداشتن تضادي که موجب ناهماهنگی کرات و پیدا شدن فساد در
میان آنها باشد( 3) و از جهت نور فراوان آنها که خاموش
-1 تاکنون تعداد صد هزار میلیون کهکشان در فضا کشف گردیده است، فضایی که یک کهکشان اشغال می کند در حدود
دویست هزار سال نوري است، و فاصله میان دو کهکشان مجاور دو میلیون سال نوري است، و پس از محاسبه ، وسعت فضایی
که تاکنون کشف گردیده دویست و بیست میلیون میلیارد سال نوري است، و براي درك عظمت این رقم کافی است که
بدانیم نور آن قدر سریع السیر است که می تواند در یک ثانیه هفت مرتبه دور کره زمین بچرخد، و در نتیجه باید دویست و
بیست میلیون میلیارد سال راه را طی کند تا از یک طرف فضا به طرف دیگر آن برسد. و باید توجه داشت آنچه تاکنون گفتیم
- از کهکشان ها و عظمت آنها - همه از آسمان اوّل است و هنوز قدرت علم و دانش از چگونگی و خصوصیات شش آسمان
دیگر ناتوان است؛ و شاید روزي در سایه گسترش علم و دانش پرده از روي چهره جهان هاي ناشناخته دیگر برداشته شود و
و معنایش « إنّا زَیَّنَّا السَّماء الدُّنیا بِزینَه الکَواکِب » : بشر با شش آسمان دیگر نیز آشنا شود . دلیل این مطلب این آیه شریفه است
هم اعتراف « پالومار » رصدخانه .« سوره صافّات ، آیه 6 » . این است که ما آسمان پائین را با کواکب و ستارگان زینت بخشیدیم
کرده است: تمام این دنیاي عظیمی که به نظر می رسد و داراي صدها میلیون کهکشان است جز ذرّه کوچک از یک دنیاي
عظیم تري نیست و هنوز اطمینان نداریم که در پس فضاي آن دنیاي دوم دنیاي دیگري نباشد.
-2 حرکت شرط اساسی تعادل و بقاء اجرام آسمانی است و هیچیک از کرات آسمانی در حال توقف و سکون نیست هر یک
از آنها اگر لحظه اي توقف کند فوراً از مدار خود خارج گشته بکرات دیگر برخورد می کند و آناً متلاشی می گردد کلیه
ستارگان کهکشان بر روي دایره هاي بسیار عظیم بدور مرکز کهکشان می گردند، مثلًا خورشید که در فاصله سی هزار سال
نوري از مرکز کهکشان واقع گردیده در هر ثانیه دویست و هفتاد کیلومتر حرکت می کند و مدار خود را در مدّت هر دویست
و بیست میلیون سال یک مرتبه می پیماید، این مدار به اندازه اي بزرگ است که خورشید آن را در مدّت عمر چهار هزار
میلیون ساله خود بیش از تقریباً هیجده بار پیموده است. و آنقدر این حرکت ها دقیق و منظم و حساب شده است که
دانشمندان فلکی می توانند از دهها سال پیش حوادث آینده مربوط به خسوف و کسوف در کره زمین و مقدار ساعات شب و
روز و طلوع و غروب ماه و خورشید را محاسبه و اندازه گیري کنند.
-3 حرکت کلیه اجرام آسمانی درمدارهاي مخصوص خود نتیجه ترکیب دو نیروي جاذبه و گریز از مرکز می باشد . ترکیب
این دو نیرو است که اجرام فضائی را در مدار خود نگاه می دارد و از سقوط آنها و از تصادم و اصطکاك آنها باهم جلوگیري
می کند. محاسبه این دو نیرو به اندازه اي دقیق انجام گرفته که یکی از دانشمندان ستاره شناس می گوید: احتمال تصادم دو
قایق پاروئی که در دو سوي اقیانوس آرام پیش می رانند به درجات بیشتر از تصادم دو ستاره در آسمان است.
ص: 906
نمی شود، و از جهت فراوانی فرشتگان که پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در این زمینه فرموده است: آسمان به صدا
درآمده است و جا دارد که چنین پر هیاهو باشد، در آن محلّ قدمی نیست مگر اینکه فرشته اي در حال رکوع یا سجده است.
و از جهت تأثیراتی است که بر کرات پائین گرچه به شکل اقتضائی باشد دارند( 1)، و از جهت سرعت حرکت آنها مخصوصاً
حرکت کرات نزدیک تر ما است .
زیرا گفته اند: آنها در هر ثانیه هزار و هفتصد و سی فرسخ یا دو هزار و چهار صد فرسخ - بنا بر اختلافی که بین علماي فلکی
وجود دارد - در مدار خود حرکت می کنند ، و خداوند داناتر است نسبت به آنچه آفریده و به گردش درآورده است .
سپس باید بدانیم که مقصود از شناخت پروردگار جز این نیست که وجودش را ثابت و هستی را به وجود او قائم بدانیم، و امّا
پی بردن به چگونگی ذات و حقیقت صفات او امري محال است .
توضیح مطلب: شناختن هر چیزي به یکی از راههاي سه گانه ممکن است:
1 - به مشاهده او و حضورش نزد عارف، و این ممکن نیست براي ممکن( 2) مگر به نابود کردن هویّتش و ویران کردن
خودیّتش، و این براي
-1 مثلاً جاذبه خورشید سبب می شود که کره زمین در مدار ثابت خود به گردش ادامه دهد و گرنه به صورت کره اي
سرگردان در این فضا به گوشه اي پرتاب می شد، حرارت ناشی از خورشید که روزها مستقیماً می تابد و شبها به صورت
ذخیره در اجسام روي زمین به سوي ما باز می گردد موجب رشد و نمو گیاهان و ادامه حرکت و حیات حیوانات است.
خورشید نوري بسیار سالم و رایگان در اختیار انسان ها می گذارد، و اگر قرار بود براي نور و حرارتی که به طور رایگان از
خورشید دریافت می کنیم طبق بهاي معمولی برق ، پول بپردازیم لازم بود مردم روي زمین در هر ساعت یک میلیارد و
هفتصد میلیون دلار پول بپردازند .
-2 ممکن ؛ یعنی کسی که وجود و هستی اش از خودش نیست بلکه دیگري به او بخشیده است ، در مقابل آن ؛ واجب
الوجود است که وجودش ذاتی و از خود اوست .
ص: 907
هیچیک از پیامبران و ائمّه حاصل نمی شود، تا چه رسد به دیگران که به مراتب ضعیف ترند و بلکه قابل مقایسه با آنها نیستند.
گفته می شود ، همان طور که سبزواري ؛ گفته است « برهان لمّی » 2 - به شناختن علّت ها و سبب هاي آن چیز است که به آن
برهان بر دو قسم است:
برهاننا بالإنِّ واللِّم قسم
علم من العلّه بالمعلول لم
وعکسه إنُّ ولمُّ أسبق
وهو بإعطاء الیقین أوثق
برهان إنّی و برهان لمّی، در برهان لمّی از علّت علم به معلول پیدا می شود.
( و برهان انّی عکس آن است از معلول پی به علّت می بریم، و برهان لمّی در پیدا کردن یقین اطمینان بخش تر است.( 1
اثري در ساحت قدس پرودگار تبارك و تعالی ندارد ، زیرا وجود « برهان لمّی » بعضی از اهل تحقیق گفته اند: این روش یعنی
او بسیط محض است و هیچ گونه ترکیبی چه ذهنی و چه خارجی براي او تصوّر نمی شود، چون در صورت ترکیب هر یک از
اجزاء مرکب باید به حدّي و اندازه اي محدود باشند تا از یکدیگر ممتاز گردند، و خداوند محدود نیست و او خود وجودش
واجب و به وجود آورنده همه ممکنات است، و همه آثار به او منتهی می شود، هیچ گونه فاعلی و مؤثّري خارج از ذاتش براي
او نیست و هیچ گونه سببی از درون ذاتش ندارد، و او مرتبه اش عالی تر از
-1 مقصود این است که از وجود معلول گرچه می توان پی به علّت برد امّا چون یک چیز می تواند معلول علل مختلفی باشد و
هر کدام از آن علل قدرت دارند که این معلول را ایجاد کنند پس فقط به علّت مجملی می توان پی برد بدون آنکه مشخّص و
معیّن باشد ، برخلاف آنکه ابتدا علّت را بدست آورند که پس از آن هر چه معلول است بدست خواهد آمد . تنها اولیاء الهی
هستند که از معلول پی به علّت نمی برند بلکه از علّت بر وجود معلول اطّلاع حاصل می کنند ، و همواره به درگاه الهی عرض
خدواندا ! تو را به وسیله خودت شناختم و تو هستی که مرا به سوي خودت « بک عرفتک وأنت دللتنی علیک » : می کنند
کیف » . اي خدائی که به ذات خود نه با آثارش بر ذات خود رهمنون گشته است « یا من دلّ علی ذاته بذاته » . راهنمائی کردي
امراء » . چگونه بر تو دلالت می کند آنچه خود در وجودش محتاج تو است « یستدلّ علیک بما هو فی وجوده مفتقر إلیک
« هستی: ص 325 با اندکی تصرّف
ص: 908
اینگونه مطالب است.
و به خاطر همین جهت بعضی از اساتید ما این روش را محال می دانستند، و ما کلام را در تصویر این قسم در کتاب خود به
توسعه داده ایم و آن را مشروح بیان کرده ایم و از خداي بزرگ توفیق چاپ آن را می طلبیم. « دلائل الحق » نام
نامیده می شود و علمی که از این روش حاصل می شود معمولًا « برهان إنّی » 3 - از شناخت معلول پی به علّت بردن است که
دانش ناقصی است که خصوصیات ذات معلوم به آن شناخته نمی شود، چون نهایت چیزي که از آن استفاده می شود این است
که گفته شود:
وقتی ما به اجزاء عالم و آنچه حادث شده و حرکات آنها می نگریم، درمی یابیم که براي هستی آفریننده اي است که هستی به
وجود او برپا است، او ازلی است یعنی ابتدا برایش نیست، یکتا و بی همتا است، شریک و مشابهی ندارد، او دانا و توانا است،
به صفات نیکو متّصف است و بزرگی و عظمت و کبریائی زیبنده او است.
از این روش علم ضعیفی حاصل می شود که با یقین آمیخته نیست به طوري که اگر در کمترین شبهه واقع شوي نمی تواند تو
را نجات دهد.
و این برخلاف آن چیزي بود که براي حضرت ابراهیم خلیل صلوات اللَّه علیه حاصل شده بود، که آن علم ثابت و یقین قطعی
و استوار بود ، بطوري که وقتی او را توسّط منجنیق به طرف آتش پرتاب کردند و او بین زمین و آسمان قرار گرفت جبرئیل
( نزد او حاضر شد و گفت: آیا حاجت و خواسته اي داري؟ فرمود: به تو حاجت و نیازي ندارم.( 1
ابراهیم علیه السلام که در چنین حالت دشواري جبرئیل را رد کرد و تمام امید و تکیه گاهش خدا بود ، به خاطر این بود که
تمام موجودات را محتاج و
. 36 ح 14 / -1 بحار الأنوار : 12
ص: 909
نیازمند خداوند می دانست، همه را خاضع و خاشع درگاه الهی و سرکوب و منکوب قدرت او می دید، و هیچ گونه پناه و
پناهگاه و موجود مستقلی غیر از او نمی دید .
و بیان این روش به طور مختصر و به دور از لزوم دور و تسلسل و بطلان آن دو این است که گفته شود:
موجودات عالم به دو قسم غنی و فقیر تقسیم می شوند : غنی آن است که نیازي در وجودش به غیر ندارد، ولی فقیر نیازمند و
محتاج به دیگري است، اگر غنی موجود باشد مشکلی نمی ماند و مطلوب حاصل است، و اگر غنی وجود نداشته باشد وجود
داشتن فقیر محال و غیر ممکن است، و از آنجا که می بینیم موجودات فقیر وجود دارند اثبات می شود که حتماً و ناگزیر غنی
موجود است، و این یک حکم عقلی است که قابل تخصیص نیست.
زیرا بدیهی است آنکه وجودش عارض است همیشه به وجودي منتهی می شود که وجودش ذاتی باشد و آنکه هستی او از
خودش نیست به کسی منتهی می شود که هستی اش از خودش می باشد. و همین باعث شد که حضرت ابراهیم علیه السلام از
غیر حق تعالی چشم پوشید.
ذکر کرده ایم، پس روشن شد که « دلائل الحق » و بر این مطلب شواهد از آیات و اخبار فراوان است که ما آن را در کتاب
شناختن حقیقت ذات پروردگار و صفات کمالیّه او امري است که حصول آن غیر ممکن است و اندیشه و خرد بسوي آن
راهی ندارد ،( 1) و در این ناتوانی ، فرشتگان مقرّب و پیامبران مرسل و ائمّه طاهرین علیهم السلام همگی یکسانند.
همان طور که آشناترین آفریده الهی نسبت به پروردگار گفته است:
ذات مقدّس پروردگار به عقل و خرد ادراك نمی شود ، ، « لایدرك بالعقل، لأنّه فوق مرتبه العقل » : -1 در حدیثی فرموده اند
.«146/ بحار الأنوار : 3 » . زیرا او برتر از اندیشه و خرد است
ص: 910
.( سبحانک ما عرفناك حقّ معرفتک( 1
خداوندا ! تو پاك و منزّهی، ما تو را هرگز آن چنانکه شایسته و سزاواري نشناختیم .
و نیز فرموده است:
إنّ اللَّه احتجب عن العقول کما احتجب عن الأبصار وإنّ الملأ الأعلی یطلبونه کما أنتم تطلبونه.
خداوند از خردها پوشیده است همان طور که از دیدگان پنهان است، و همانا موجودات عالم بالا او را جستجو می کنند همان
گونه که شما او را می جوئید.
پس به گفته آنکه می گوید به کُنه و حقیقت ذات مقدّس خداوند رسیده ، اعتنا نکنید بلکه خاك در دهان او بپاشید که او
گمراه ، فریب خورده ، دروغگو و بهتان زننده است، زیرا که این امر رفیع تر و والاتر و پاکتر از آن است که به فکر بشر خطور
کند ، و آنچه در وهم و خیال و اندیشه کسی نقش ببندد و آن را دانشمندان بلندمرتبه تصور کنند از حرم کبریائی فرسخ ها
( فاصله دارد. ( 2
و نیکو سروده آنکه گفته است:
-1 در مقابل این روایت ، روایاتی است که دلالت می کند بر اینکه شناخت پروردگار به گونه اي که سزاوار او است براي
یا علیّ، ما » : بعضی از اشخاص ممکن است . از آن جمله روایتی است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرموده اند
بحار الأنوار » . علی جان ، خدا را آن گونه که سزاوار است غیر از من و تو نشناخته است ، « عرف اللَّه حقّ معرفته غیري وغیرك
إنّ للَّه تعالی بها کنوزاً لیست » : و در حدیث دیگري امیرالمؤمنین علیه السلام در وصف طالقان فرموده است .« 84/39 سطر 12 :
همانا براي . « من ذهب ولا فضّه ولکن بها رجال مؤمنون عرفوا اللَّه حقّ معرفته، وهم أنصار المهدي علیه السلام فی آخر الزمان
خداوند تبارك و تعالی در طالقان گنجهائی است که از طلا و نقره نیستند ولی مردان باایمانی هستند که خدا را به حقیقت
بحار » . معرفت و آن گونه که سزاوار است شناخته اند و ایشان یاوران حضرت مهدي (ارواحنا فداه) در آخرالزمان هستند
.« 229 ح 56 / الأنوار : 60
292 به نقل از شیخ بهائی رحمه الله. / -2 بحار الأنوار : 69
ص: 911
واللَّه لا موسی ولا عیسی المسیح ولا محمّد
علموا ولا جبریل وهو إلی محلّ القدس یصعد
کلّا ولا النفس البسیطه لا ، ولا العقل المجرّد
من کنه ذاتک غیر أنّک واحدي الذات سرمد
بخدا قسم نه موسی و نه عیسی و نه محمّد صلی الله علیه وآله وسلم دانستند، و نه جبرئیل که به محلّ قدس بالا رفت پی برد .
نَفْس بسیط و عقل مجرّد هم از درك کنه ذات او عاجزند، و هرگز به حقیقت ذاتش نمی رسند جز اینکه در می یابند او
وجودي است یگانه و بی نظیر و سرمدي که ابتدا و انتهائی برایش نیست.
و شاعر فارسی زبان گفته است:
اي برون از وهم و قال و قیل من
خاك بر فرق من و تمثیل من
و دیگري می گوید :
کس ندانسته که منزلگه معشوق کجاست
آن قدر هست که بانگ جرسی می آید
و در بعضی از روایات فرموده اند:
( إنّ الملأ الأعلی یطلبونه کما أنتم تطلبون ولن یجدوه.( 1
موجودات عالم بالا در جستجوي او هستند همان طور که شما او را می جوئید ، و هرگز او را نمی یابند.
مشتی خاك ضعیف کجا و مقام عظیم ربوبی کجا؟ پس پاك و منزّه است پروردگاري که براي خاصّ ان و برگزیدگان
درگاهش راهی به سوي معرفت ذاتش نگشوده جز اینکه از ادراك جمال و جلالش اظهار عجز و ناتوانی کنند، و پاك است
خداوندي که بدون حجاب و پرده پنهان است، و از ادراك خرد و اندیشه بدور است.
341 ح 11 به نقل از البصائر (با کمی اختلاف). / -1 بحار الأنوار : 26
ص: 912
آنچه در اینجا نقل کردیم گر چه مقدار کمی از بسیار بلکه قطره اي از دریا است ولی براي کسی که در جستجوي هدایت و
کمال است و از روش عناد و لجاج دوري گزیده کفایت می کند.
و از خداوند تبارك و تعالی از لغزش هائی که اتفاق افتاده و از تمام گناهان خود عفو و بخشش درخواست می کنم و از
برادرانی که در آن نظر می کنند خواهشمندم که ما را به خیر و خوبی یاد کنند و هنگامی که بهره اي از این خرمن فیض می
برند از دعاي خود فراموش نفرمایند .
( تألیف و جمع آوري این کتاب در 25 ذیقعده سال 1360 هجري به پایان رسید.( 1
-1 مترجم نیز ضمن عذرخواهی از تمام نقائص و معایبی که احتمالًا در ترجمه این کتاب شریف اتّفاق افتاده ، از خوانندگان
محترم اُمید بخشش و تقاضاي دعاي خیر دارد . ترجمه این کتاب همزمان با عید فرخنده و خجسته غدیر - روزي که خاطره
مهمّ و تاریخی و سرنوشت ساز آن هرگز از خاطر نمی رود - با عنایت و مدد مولاي متّقیان حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات
اللَّه وسلامه علیه و الطاف آخرین وصیّ آن بزرگوار ، سرور جهانیان حضرت مهدي ارواحنا له الفداء پایان یافت .
درباره